امکان نداره ما راه درست رو بریم و محصول پر از نقص نسیبمون بشه ،ویا راه اشتباه و بریم و محصول عالی سهمش بشه.
این حرف کاملا درسته که گندم از گندم می روید جو زجو!
بنظرم ما باید در مسیر ساختن زندگی دنیائیمون ،جوامع پیشرفته دنیا رو الگوی خودمون قرار بدیم در خصوص مسایل معنوی هم عرفا رو سرمشق خودمون قرار بدیم. قاطی کردن این دو مقوله خلط مبحثه.
این یعنی ما برای امور دنیا مون تو عصر اطلاعات ،از داده های مفید و نتایج محصولی تمدنهای منحصر به فرد دنیا بهره ببریم و حرکت در مسیری که بارها و بارها از سوی تاریخ اتفاق افتاده و تجربه باطل داشته خیانت حاکمان و مسئولینه،چون آنها چشم انداز ساز و آینده سازان جامعه اند.
راستی فک کردید چرا هیچ تمدنی تواما ،با دین و تقدسات سنتی و متعصبانه همراه نبوده و چرا هیچ جامعه متعصب و مذهبی سنتی ای به قله های تمدن راه نیافته؟
چرا با پاک کردن یا تقلب در صورت مسئله می خواهیم به نتایج دگرگونی دست یابیم.
باور کنید تا روال فکری و ذهنی و اعتقادی ما همین باشه، رویکرد ما همین خواهد بودو خروجی هایمان هم همانی خواهد بود که بود.
باید تاریخ را خواند ولی نباید در تاریخ ماند.همه مشاهیر جهان مرتبه ای از نبردبان ترقی اند،باید از آنها بالا رفت نه در آنها متوقف شد. نباید دائم حافظ و مولوی شناسی ها کرد ودر آن متوقف ماند وقتی حرفهای جدید تری هست که به زمین مانده.حرفائی که باید در باره آنها زیاد گفت و شنود و مباحثه صورت بگیره.بعضی حرفا هیچ وقت کهنه نمی شن و مباحث درباره آنها زیادی نمی شه وهر چه درموردشون بگیم کمه و همین حرفاست که فرهنگ و آینده ما رو می سازه.
حق ،آزادی،آزادی بیان،دموکراسی،لیبرالیسم،سکولاریسم و قرار گرفتن جایگاه رفیع دین بر سر جای خودش در ساخت و کنترل افراد جامعه نه ابزاری دیدن آن،ملیت،شخصیت ملی داشتن،گفتگو تمدن و فرهنگ ها و عقاید مخالف در بستر امنیت و آرامش و پذیرش و به رسمیت شناختن همدیگرو....که در جامعه ای نهادینه نمی شود مگر با پخته شدن در همین محاورات و مجالسات،پس همین صحبت و نوشتن در موردشون ،یعنی حرکت در مسیر درست و تکامل.
وقتی فکر می کنم میلیارد ها بشر نسل به نسل ،سینه به سینه از اولین انسانها تا متمدن ترین بشر،همه وهمه برای ساخت اعتقادات، فرهنگ.تمدن،تکنولوزی،علم و دانش و معرفت تلاش بی وقفه داشتند و فقط گسستگی چند سال می توانست این تمدن را نابود سازد،پی می بریم زحمات تاریخ بر دوشان ما چقدر وزین و مسئولیت ما چقدر حساس و مهمه!
زندگی انفرادی بشر اولیه و شکل گیری جوامع کوچک مثل خانواده تا جوامع متمدن شهری محصول تسلسل منظم و متوالی نفوس بسیار بی نهایت است.وقتی فکر کنیم که همه بشری که 80سال قبل بودن الان دیگه نیستند و همه ما حتی کوچکترین کسی که در اطراف ماست 80سال دیگر نیست،بهت مارا فرا می گیره که این همه علوم ،مکاتب ... چطور طی مسیر کردند تا به ما بی کم و کاست رسیدند و از همه مهمتر ما کجای پازل تاریخ باید جا بگیریم ونقش آفرینی کنیم.قطعا ما تو صفحه زندگی پازل بی ربط نداریم و هر کسی جائی، کاری،نقشی،تاثیری رو بایدایفا کنه که فقط کار خودشه بس.
امروز یکی از دوستان نصیحت دلنشینی در خصوص سلامتی بهم داد. گفت سلامتی در دستان ماست و نباید کوتاهی هامونو گردن زمین و زمان و خلق و... بندازیم. باید اول به فکر سلامتی خودمون باشیم و حداقل روزی نیم ساعت برای خودمون وقت بزاریم . باور کنید وقتی که محتاج بشیم خیلی تنها می مونیم پس سعی کنیم ابزارهای استقلال مونو مستهلک نکنیم و بعدش شاکی از همه روزگار بشیم.
90/7/13عجب روز عجیبی تو زندگیم بود!
از اون روز تا حالا مثل برق و باد گذشت و من هنوز هم نفهمیدم تقصیر اون چی بود و به چه گناهی محاکمه شد و در چه دادگاهی محکوم به نیست شد.
گردش روزگار چرا اینقدر لگام گسیخته،بی وفا ،غیر قابل کنترل و بی قانونه؟
زمونه چهره ای خاص از خودشو تو هر دوره ای،بهمون نشون می ده. بازی دادن ،سرگرم کردن، فریب،جذب و دفع،دلبستگی ....از نقش هائی است که کارگردان روزگار به ما می ده.
جبر روزگار امری قهریه و متاسفانه گریزی ازش نیست.