وقتی فکر می کنم میلیارد ها بشر نسل به نسل ،سینه به سینه از اولین انسانها تا متمدن ترین بشر،همه وهمه برای ساخت اعتقادات، فرهنگ.تمدن،تکنولوزی،علم و دانش و معرفت تلاش بی وقفه داشتند و فقط گسستگی چند سال می توانست این تمدن را نابود سازد،پی می بریم زحمات تاریخ بر دوشان ما چقدر وزین و مسئولیت ما چقدر حساس و مهمه!
زندگی انفرادی بشر اولیه و شکل گیری جوامع کوچک مثل خانواده تا جوامع متمدن شهری محصول تسلسل منظم و متوالی نفوس بسیار بی نهایت است.وقتی فکر کنیم که همه بشری که 80سال قبل بودن الان دیگه نیستند و همه ما حتی کوچکترین کسی که در اطراف ماست 80سال دیگر نیست،بهت مارا فرا می گیره که این همه علوم ،مکاتب ... چطور طی مسیر کردند تا به ما بی کم و کاست رسیدند و از همه مهمتر ما کجای پازل تاریخ باید جا بگیریم ونقش آفرینی کنیم.قطعا ما تو صفحه زندگی پازل بی ربط نداریم و هر کسی جائی، کاری،نقشی،تاثیری رو بایدایفا کنه که فقط کار خودشه بس.
ما هر جای پازل که باید باشیم؛اگه نباشیم پازل ناقصه
امیدوارم رو جای اون پازل درست قرار بگیریم
باید خواست تا توانست وظیفه خودمونو انجام بدیم
من دوست ندارم قطعه گمشده این پازل بشم دلم میخواد یه حلفه محکم از این زنجیر بمونم
هستی حتما هستی تو پازلی هستی که درست سر جاش قرار گرفت
فقط هشتاد سال
زندگی چقدر بی ارزشه.....
دست بالا گفتم بین یک لحظه تا هشتاد سال که معدلش می شه 40سال
برعکس تومن فکرمیکنم اصلاپازلی نیست هرکس میتونه جای من وتوباشه وکارمن وتوروبکنه.
اونی که قرار جای منو تو باشه جای خودش خالی می مونه
یه جورایی ادم افسرده میشه وقتی فک میکنه هشتاد سال دیگه نه خودش هست نه کسایی که دوستشون داره و نه هیچ کس دیگه از الآن...
کاش عمرمون جاودان بود...
شاید عمر جاودانه ام خسته مون می کرد