تو یه زمانی قرار گرفتیم که حادثه ها و اتفاقات با سرعت زیادی در حال رخ دادنه اونقدر که خیلی هاشونو نمی تونیم درک کنیم یا احساسی برای اون حوادث بروز بدیم. قبلنا اتفاقا با تانی و طیب بیشتر حادث می شد یا شاید ما اینطور فک می کردیم شاید هم الان حساس تریم. نمی دونم ولی در حال حاضر به خیلی از حادثه های بزرگ فرصت عکس العمل پیدا نمی کنم تا میام این حادثه رو هضم کنم یه حادثه مهیب دیگه اتفاق می افته ! کاش دنیا دگمه استپ یا بک اسپیس داشت.
مثال جالبی نیست ولی عمرمثل دستمال توالت میمونه هرچی به آخرش برسی تندترمیچرخه
البته امیدوارم عمرتوازنظرسفیدی ودرازی بهش شبیه باشه
هرچی سنو بالا تر میره بیشتر احساسش می کنم همیشه تو فکرشم
به نظرم به خاطر سنمونه....
من ده سال اول زندگیم، ده برابر کند تر از ده سال آخر گذشته...
آره ربطی به سن داره