باید تاریخ را خواند ولی نباید در تاریخ ماند.همه مشاهیر جهان مرتبه ای از نبردبان ترقی اند،باید از آنها بالا رفت نه در آنها متوقف شد. نباید دائم حافظ و مولوی شناسی ها کرد ودر آن متوقف ماند وقتی حرفهای جدید تری هست که به زمین مانده.حرفائی که باید در باره آنها زیاد گفت و شنود و مباحثه صورت بگیره.بعضی حرفا هیچ وقت کهنه نمی شن و مباحث درباره آنها زیادی نمی شه وهر چه درموردشون بگیم کمه و همین حرفاست که فرهنگ و آینده ما رو می سازه.
حق ،آزادی،آزادی بیان،دموکراسی،لیبرالیسم،سکولاریسم و قرار گرفتن جایگاه رفیع دین بر سر جای خودش در ساخت و کنترل افراد جامعه نه ابزاری دیدن آن،ملیت،شخصیت ملی داشتن،گفتگو تمدن و فرهنگ ها و عقاید مخالف در بستر امنیت و آرامش و پذیرش و به رسمیت شناختن همدیگرو....که در جامعه ای نهادینه نمی شود مگر با پخته شدن در همین محاورات و مجالسات،پس همین صحبت و نوشتن در موردشون ،یعنی حرکت در مسیر درست و تکامل.
هیچ وقت علاقه ای به تاریخ نداشتم؛در واقع از مطالعهء تاریخ متنفرم؛حالا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟نمــــــــــــی دونم.
تاریخ خوندن با استفاده از تاریخ حتی بدون مطالعه تاریخ متفاوته منظور من از تاریخ بهره ما از علوم گذشتگانه که حتما همه ما ازش بهره می بریم
من عاشق تاریخمخیلی حرفا هست که اونموقع نمیشد گفت بخاطر ترس از دست دادن زندگی ولی شجاعت بعضیا توی گفتن حقیقت باعث شده بقیه درس بگیرن و خیی اشتباهات تکرار نشه
درسته ما به خیلی از بزرگان مدیونیم
به قول دکتر قمشی
تاریخ پر از دروغهایی که به یک راست پوشنده میشه
من اضافه میکنم که امروز هم تاریخ فردا رو میسازه
قطعا بهترین کار درست نوشتن تاریخ آینده است
تنهاارزش تاریخ وکلاگذشته خاصیت تجربه اندوزی ودرس آموزیشه تااشتباهات گذشته خودمون ودیگران تکرارنشه.
نه گذشته ها فقط اشتباه نکردن علم و فرهنگ و دین و اعتقادات و.... هم محصول تاریخ و نفوسه
اره. قبول دارم حرفتو....
ممنون