چقدر دوست داشتم بی ملاحظه در مورد اعتقاداتم بنویسم. دلم یه تغییر واقعی می خواد. مدتهاست تو سیستم و سازمان دولتی خدمت می کنم و با وجود به اینکه خیلی حقیقت ها رو می بینم متاسفانه مجبورم خودمو بزنم به کوچه علی چپ.
واقعا از خودم شرمنده ام که اسیر یه لغمه نان و وابسطه به نیازهای کوچک روزمره شدم .
خدایا چرا هموطنانم اینطور شدن؟ چرا ترسها و ملاحظات و مصالحمونو توجیه می کنیمو اسم پختگی و تجربه روش می زاریم.
شرمنده فکر و عقلمم چون واقعا دارم خودمو به ....می زنم.نمی دونم چرا همه ما ایرانی ها از فک کردن گریزونیم و می خواهیم به یکی اعتماد کنیمو بار فکریمونو بندازیم رو دوششونو از احساس گناه راحت بشیم و احساس کنیم تکلیفمونو انجام دادیم.
گمونم بعدها شرمنده فرزندان ایران زمین باشیم ،چون نسلی بودیم که شرافتمونو به نان فروختیم و یزیدی و معاویه ای شدیم.
آنقدر در مورد تکلیفمون به ما گفتن که حقوقمونو یادمون رفت و فراموش کردیم.نمی دونم چرا ما فقط مکلفیم پس کی در مورد حق هامون بحث کنیم.
متاسفانه جامعه ما جوریه که در دهن همه مردم رو بستن با چسب دوقلو...
برای دفاع کردن باز نمی شه
برای احساس مسئولیت باز نمی شه
برای همدلی با هم باز نمی شه
هر کس فقط به منافع خودش فکر می کنه
فقط خودش
متاسفانه درسته
این بحث حق و تکلیف خیلی بحث قشنگیه.
واقعن هم همینطوره که میگی. البته آدم زیادی نباید از خودش و از مردمش انتظار داشته باشه کماندویی رفتار کنن. به هر حال مصلحت اندیشی هم ملاحظه ی قابل احترامیه. اون هم مصلحت زن و بچه و خونواده.
همه چی درست میشه. من مظمئنم چند سال بعد خیلی چیزها تغییر کرده. خیلی چیهای شیرین در راهه و ما راره خیلی اتفاقای خوب رو تجربه
خدا کنه اینطور باشه
یعنی توهنوزحرف نزده ای داری؟جل الخالق توکه هرچی تودلته روراحت میگی!
کاش می شد شوخی هارو هم جدی گفت
همه اسیر همون یه لقمه نون شدن متاسفانه مردم کشورمون چون گرسنه موندن نمی خوان خیلی چیزارو ببینن البته نه گرسنه جسمی بلکه گرسنه فرهنگی
ممنون که امدی
به نظرم یکی از مقصرین اصلیش ما ها هستیم که خودمون را میزنیم به کوچه علی چپ...
از سکوتمون نسبت به این وضع و ناحقی ها، رضایتمون را نشون میدیم به این وضعیت
هیچ چیز تغییر نمی کنه تا ما تغییر نکنیم
سلام ؛
از این به بعد به جای نگاه خیس با این اسم و آدرس برایت کامنت می زارم