خمره شکافدار،خجل از قطراتی بود که هر روز در هنگامی که پیر زن روستائی که از چشمه آب می آورد و ازش می ریخت بود. او می دانست پیره زن ،چقدر سختی می کشد.پس رو به خاتون کرد و گفت:نقصم را می دانم و ضعف در امانتداریم را سزاوار شکستنم دانستم.
خاتون گفت:هرانچه را که ضعف تشخیص دادیم را نباید محکوم به عدم بدانیم. من نیز در سر مسیر چشمه تا منزل گلهائی کاشتم تا نقصت را به فرصت مبدل کنم. و ببین که از نقصت گلستان ساختم.
مهمتر از نقص و عیبی که در ماست،پذیرش وقبول آن است. و اینکه بخواهیم مفید تر و بهتر باشیم.
هیچگاه کسی که پا ندارد بهترین دونده نمی شود ولی خیلی کمالات برایش دست یافتنی است.
چقدر زیبا
چقدر عالی
وچه پند اموز
امیدوارم این نوشتهای زیبا رو همینطوری نخونیم ورد نشیم باید درس گرفت .واقعا لذت بردم
ممنون که لایق دونستین و ممنون که نظر دادین.
انشا... مفید فایده باشه
آره. واقعا همینطوره. این حرفا خیلی آدم رو آروم میکنه...
امید در هنگام ضعف بهترین دواست و نا امیدی طناب دار
چقدر زیبا نوشتی !!!
ممنون راهنمائی کن از هنر و علمتون بهره ببریم
Nice
ممنون گلم
آره واقعا آدامائی که نقص دارن از بقیه توانائیهاشون خیلی خوب استفاده میکنن ولی آدمای سالم از اون توانائی یه جورائی بی اطلاعن
دانستن و قبول نقاط ضعف مهمترین مرحله پرتاب به سوی اوج موفقیت است ممنون که آمدی
ولی مااغلب واسه نقصامون انقدرمشغول غرزدن وشکایت به خداهستیم که فرصتهای پشت اونوپیدانمیکنیم
تذکری بود به خودم بعد دوستان تا اینطور نباشیم حداقل از امروز
سلام
واقعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا عالی بود.
ممنون که نظر دادی