دنیای عاری از جنگ

چرا تو اغلب مکاتب و جوامع بشری اینقدر برای جنگهاشون افتخار می شمرن و پاسداشتهای فراوان براش می گیرن. اصلا چرا اینقدر جنگ و دعوا بین ممالک و داخل ممالک زیاده و با آنکه خالق آدمی جانها را با نهایت ذوق آفرید ،ولی مردم بسیاری با نام و حکم اون جانها را می ستانند.با اینکه خدا کانون انسان را در دلش قرار داد، که مقر و مرکز محبت است ولی خلق از ازل در گیر جنگ و دعوا بود.ولی چیزی که مشخصه گذر تاریخ از خشونت آدمی کاسته و من آرزو می کنم، ببینیم روزی را که بین هیچ دو نفری و هیچ مکتب و اجتماعی خصومت حاکم نشه و دنیا فقط وفقط سرشار از خوبی و محبت و عشق و صفا بشه.

نظرات 2 + ارسال نظر
عطر گندم سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:54 ب.ظ http://atregandom.blogsky.com

کلا خیلی صلح دوستیا.کاش همه طرفدار ارامشو عشق بودن و همدیگرو دوست داشتن فقط برای این که همه انسانیم.اما اینطور نیست یا اگر هم باشه خیلیا فقط شعار میدن.ارزو های قشنگی داری.
امیدوارم همش براورده بشه عزیزم

کاش می شد نوای دوست داشتن رو به دیگران که نیازمند دوستی ما هستن رسوند دوست دارم همه رو دوست داشته باشم

سرباز شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:48 ق.ظ

تفنگ‌ات را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خون‌بار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن!

من اما پیش ا‌ین اهریمنی ابزار بنیان‌کن،
ندارم جز زبانِ دل
دلی لبریز از مهر تو، ای با دوستی دشمن!

زبان آتش و آهن،
زبان خشم و خون‌ریزی است!
زبان قهر چنگیزی است!

بیا بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید!

برادر، ای برادر!
گر که می‌خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگ‌ات را زمین بگذار
تا از جسم تو
این دیو انسان‌کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟
اگر جان را خدا داده است، چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه‌ غفلت این برادر را
به خاک و خون بغلتانی؟

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی و حق با تست
ولی حق را، برادر جان،
به زور این زبان‌نافهم آتش‌بار،
نباید جُست!
اگر این بار شد وجدان خواب‌آلوده‌ات بیدار
تفنگ‌ات را زمین بگذار!


خیلی عالی وبا مفهوم بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد