بعضی ها رو تو اوج تصور می کردم و تحسین منو بر می انگیختن، ولی گذر زمان ورقها رو برگردوند و من اونو ،طور دیگر دیدم. و حتی اصلا دیگه نمی خواستم تصوری ازش داشته باشم.به نظرم میاد شاید اونهم منو اونوقت تو اوج می دید.چقدر ما در مورد هم اشتباه فکر می کنیم.
بعضی وقتها هم بر عکس فکر می کنیم که،فلانی در مورد ما یا فلان کار ما چه فکر می کنه بعد می فهمیم اون اصلا به ما فکر نمی کنه و ما همش در فکر کسی بودیم که اون اصلا مارو نمی دید.
بهتر بجای اینکه دیگران و زیاد و پر رنگ ببینیم ،یا دوست داشته باشیم زیاد و پر رنگ دیده شویم، خو دمون خودمونو پر رنگ ببینیم.
این حسو چی؟تا حالا تجربه نکردی به کسی اصلا فکر نکنی بعد ببینی براش مهم بودی یا توی اوج بوده اما تو ندیدی.
برای من حرافی های دیگران مهم نیست اما حرف دیگران مهمه اونا چیزایی رو میبینن که ما تنها وقتی میتونیم ببینیم که از بیرون به خودمون نگاه کنیم.
دیدن خودمون از دیدگاه دیگران و دیدن دیگران ازدر حد انتظارشون یه هنره که خدا به بعضی انسانهای فرهیخته می ده
موافقم...کاملا...