به نام خدا

خدارا شکر می کنم توفیقی حاصل شد تا در جمع دیگر خوبان باشیم و تنهاییمان را هم با هم تقسیم کنیم تا شاید دنیای کوچکمون بزرگتر بشه.

من بجز تنهائیهام چیزی نداشتم که کاملا برای خودم باشه و چون شما را از خوبان یافتم،محرم اسرار دلم قرارتان می دهم.از ته و اعماق وجودم دوستان خواهم داشت به صرف اینکه انسانید و روح بزرگی در پشت این کالبد نشسته. 

نظرات 2 + ارسال نظر
پرفوسرخنده یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:32 ق.ظ

تنها بودن هنر نیست.من هر موقع ناراحتم می خندم

تنهایی لاجرم ناراحتی رو به همراه نداره و ما با تنهایی مونه که خوشیم.همونطور که گفتم تنها لحظاتی که مال شخص خودمه، تنهاییه

سرباز چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ق.ظ

ولی زیادش افسردگی میاره ها...

بعد از رفتن محمود ،عدم و از بین رفتن منو به وحشت انداخت چون اون هم سالمتر از ما بود هم بهتر و با استعدادتر و دوست داشتنی تر ولی نا غافل رفت و من نتونستم با این مسئله کنار بیام. بیشتر برای خودم ناراحتم کمتر برای محمود!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد