پاورقی
پاورقی

پاورقی

سلام

نزدیک یکساله ننوشتم و دلم نه بار یه سال بلکه غم یه عمر زندگی رو رو خودش احساس می کنه.

خیلی پرم ولی دیگه نوشتن تو سالنامه و وبلاگ آرومم نمی کنه!

حتی دوست ندارم کسی بخوندم یا نقدم کنه و حتی باهام احساس همدردی کنه.

امروز خبر مرگ کسی رو بهم دادن که شاید بهش چندان علاقه ای نداشتم ولی خبر مرگش خیلی بهمم ریبخت. واقعا آخر دنیا کجاست و دلیل این همه بازی دادن انسان چیه و اینهمه بالا و پایین دنیا و خنده ها و سختی ها و دغدغه های دنیاکه ذهنمونو بهم ریخته برای چیه؟

دنیا همه رو زمین می زنه مخصوصا کسایی رو که خیلی جدیش می گیرنو. باور کنید دنیا و گذر زمان، بازی روزگار و خدا با ماست .نباید به دنیا دل بست و مبهوت ذرق و برقو جاذبه هاش شد. یادم میاد ده سال پیش چه آدمهای بزرگی دورو برمون بودن که تصور نبودنشون پشتمنو می شکوند ولی واقعیت اینه که حالا نیستنو دنیا حتی یک لحظه هم براشون وا نایستاد.

وقتی به آینده مثلا ده سال دیگه فک می کنم داغون می شم که کی هست کی نیست حتی خودمون پس اینهم قیل وقال چیه به نظرم اگه بخواهیم بازنده نشیم فقط باید به هم محبت کنیم تا فرصت هست. به خدا در غیر اینصورت حسرت می خوریم وقتی زمان از دستمون بره.محبت به همنوع و بالاخص خانواده ودوستان اندازه نداره بی نهایتش هم کمه!

بیایم تا می تونیم همدیگر را دوست داشته باشیم بی کلک و بی ریا!

دوستتون دارم همه تونو به خدا!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
سرباز چهارشنبه 21 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:24 ق.ظ http://mylifedays.blogsky.com

خوشحالم باز میبینمت...
من هم بینهایت دوستت دارم. و همه خونواده رو...

بمس .ممنون

سراب بیابان سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:15 ب.ظ http://sarab_biaban.blogsky.om

کلمه به کلمه ؛ تمام حرفهای دل من رو گفتی
واقعا همینطوره
به امید اون روز که همدیگر رو دوست داشته باشیم بی دلیل

محبت واقعی به خانواده و دوستا هم نوعامون.ممنون

توسکا پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:22 ق.ظ

چقدردلم واسه نوشته هات تنگ بود....چقدردلم واسه دورهم بودنای قدیم تنگه... چقدردلم واسه شاددیدنای صورت همه تنگه...چقدردلم واسه خنده های ازته دل که اشک آدمودرمیاره تنگه....

چقدر دلت پره انشا... بازم روزهای خوب میاد

توسکا پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:24 ق.ظ

دوست داشتن......دوستی.....دوستت دارم.......؟چه کلمات غریبه ای

توسکا پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:30 ق.ظ

یادم نیست آخرین باری که خندیدم کی بود؟...یادم نیست آخرین باری که خندتودیدم کی بود....؟حتی یادم نیست آخرین خواب خوش وشیرینمو کی دیدم....

من که خیلی می خندم و دیگرانو می خندونم چطور ندیدی؟

گل بارون چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:05 ب.ظ

منم خیلی وقت ننوشتم مشغله ها جائی برای خودم نذاشته ولی خوشحالم دوباره نوشتی

گندم جمعه 7 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:57 ق.ظ

خوبه که بازم برگشتی :-)
هممون همدیگه رو خییییلی دوست داریم فقط بعضی وفتا بلد نیستیم راه ابرازشو
که اونم‌مهم نیست ،اصل نیته :-)
چرا واستم فردا بگم،برا ابراز محبت یه ثانیه هم نباید تاخیر کرد.
دوستت دارم دایی جووووونم

ممنون گلم منم خیلی دوست دارم.بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد